صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل طراح قالب | ||
|
روزی مجنون از سجاده شخصی عبور کرد....مرد نمازش را شکست و گفت: مردک! درحال راز و نیاز باخدا بودم تو چگونه این رشته را بریدی؟ مجنون لبخندی زد و گفت:من عاشق لیلی _یکی از بنده های خدا _ هستم و تورا ندیدم..... ولی تو که عاشق خدایی چگونه مرا دیدی؟
آرمیتا- مدیر وبلاگ منتظران ظهور نظرات شما عزیزان: آرمیتا
![]() ساعت13:44---8 آبان 1392
خدا می گوید:وقتی بنده ام به نماز می ایستد آنقدر غرق در او میشوم که انگار همین یک بنده را دارم..... ولی او طوری نماز میخواند که انگاز هزار خدا دارد......
پاسخ:....... خدای من.............. برچسبها: |
|
[ طراحي : بيرق عشق ] |